* ... نقطه سر خط

میدونی؟

میدونم خیلی وقته ننوشتم

نه که نبودما نه

بودم خوبم بودم

اما خوب یه جورایی نشد دیگه

به بزرگی خودتون ببخشید این یه دونه یاس سفید باقی مونده

از دوران یاسها رو

میدونی؟

منتظرم باش

میخوام دوباره بنویسم

پس به امید اون دوباره

یا علی ...

لحظه ای که خداوند میخندد ...

* پاکترین لحظه ها ثانیه هایی نایابند *

 زمانی ست که به چیزی دگر جز خود میندیشی

و آرام بر خدا زمزمه میکنی تا بیابد گمشده ای را

آن زمان تویی و آرزویی دگر برای انسانی دگر شاید که کسی هم برای تو

لحظه ای کوتاه آرزومند باشد و زمزمه وار

حرفی از ناگفته ها :

پروانه ها آنقدر کوچکند

که جای کسی را نمیگیرند

اما نگاه کن

باز میبینی چه فروتنانه خود را از وسط تا میکنند؟

و

* یک تشکر *

« و تو ای عزیز ترین خالصترین و صمیمانه ترین تشکرات مرا بپذیر »

ممنونم که در نبود من دروازه های سرزمینم رو باز نگه داشتی

و حقیقتا انقدر گرفتار هستم که این عبادتگاه بزرگ رو فراموش کرده بودم

هزاران بار ممنونم از تمامی مهربانیهایت

باشد که همسفری لایق باشم برای راه بی پایانت...

 

پروانه ها ...

* پروانه ها هم میخواهند پرواز کنند *

اما باد هنوز هم بی پروا میراند و نیمیداند که امید یک پروانه

یعنی چه؟!

حرفی از ناگفته ها‌ :

و کسی گفت: زندگی فقط بوییدن و بوسیدن نیست!!

و من آرام در دل گفتم: میدانم .. اما ای کاش که زندگی تنها همین

چیزهای ساده بود .. سادگی ای که حتی نتوانستیم همین ساده بودن

را ساده  باورکنیم.

زندگی شاید ساده تر از سادگی من باشد ...

و شاید آرزوی همان پروانه ای که تازه پیله را رها کرده ...

و کسی گفت: قاصدک از آن زمانی که باد شروع به وزیدن کرد .. مرد

و من گفتم: اما تو نمیدانی که تاروپودش نه تنها دور در دل خاک خواهد

نشست و هزاران قاصدک متولد خواهند شد

و تو نخواهی دید چراکه باورت تنها به وسعت آیینه هاست ...!!!

سخنی از یک مرد :

«« اگه یه روز شاد بودی آروم بخند که غم بیدار نشه

و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن که شادی نا امید نشه. »»

چارلی چاپلین