تقدیم به تو ... که زیباترین بهانه ی منی برای زندگی ...

* دوست داشتن آنقدر دوست داشتنی ست *

که اگر میدانستی تمام روزهایت پر ز عشق بود

( در آستانه اولین روزهای آشناییمان ... تقدیم به همسرم )

حرفهای یواشکی :

 یادت بیاید که می ارزد برای جاودان ماندن فقط کمی زحمت کشید

یادت بیاید که دنیا زیباست

که زندگی سرشار از ناگفته هاست

که عبور سخت است هم برای من هم برای تو

که بودن ماندنی ست هم برای خاک هم برای باد

که بیداری دشوار است

یادت بیاید که زیبایی .. که دارایی .. که انسانی

که پروانه ها در خطرند و دریاها رو به دریاچه

آب اگر ساکن باشد میگندد

زندگی اگر دشوار نباشد میپوسد

آزادی اگر در بند نباشد میریزد

یادت باشد که کسی هست

آنسوی ستاره ها .. اینسوی درختها .. در امتداد تو

آنقدر زیبا و بزرگ که گویی دیگر هیچ نیست جز او

آنقدر که میفهمی ذره ای ... دانه ای ... کودکی

آنقدر که میگویند شادابی

میخواهم یادت بیاید که من هستم .. که تو هستی

که زندگی زیباست .. اگر من باشم .. اگر تو بخندی

یادت بیاید که رسیدن سخت بود روزها سخت تر و ثانیه ها ...

یادت بیاید که میتوان با هم بود  که میتوان باهم ماند

که با هم ستاره شد

من با تو زیبایم .. با تو آرامم .. با تو آزادم

و تو با من همه را میفهمی .. همه ی مفهوم نامفهوم زندگی را

یادت بیاید که میمانم  .. که دوستت دارم .. که آرامم

و من یادم بیاید که تو مَردی که تو هستی که دوستم داری

 که خواهی ماند که خواهی گفت که خواهی دید

و ما میدانیم که باهم بودن زیباست گرچه دشوار و ناهموار

شاید که رهگذر ثانیها روزی بداند که برایم چیستی

که معنایی .. که تنها بهانه ای

و شاید شکوفه های درخت گیلاس

پس تو را به تمامی شرم زندگی قسم میدهم

با من بمان

«« دوست دارم و صمیمانه برای باغ قشنگ آرزهات دعا میکنم

باغ من سبزه چراکه تمامی آرزوی من از زندگی تویی

بابت تموم تلاشهات به خاطر زندگی کوچیکمون

 و تمام عشقت ازت ممنونم امیر »»

و بهار .. قشنگترین قصه دنیا ...

* خدایا از آسمان و زمین به ما برکت بخش *

که تو بر هر کار توانایی

امام سجاد (ع)

حرفی از ناگفته ها :

بلاخره اومد ... با تموم قشنگیهاش

با تموم خاطراتش

با بوی گندمای تازه سبز شده مادر بزرگ

با رنگ خوش رنگ سنجدای گم شده لابلای دامن دخترکا

با بوی تند آب تنگ ماهیهای گلی

با قهوه ای غریب سمنو و سماق

با های های پسرکای نرگس فروش

با پچ پچ شاخه های نیمه خشک اقاقیا

با بوی خاک

با عطر آب

با یه عالمه آرزو و امید

با شوق انتظار عیدی گرفتنها

با تحول ... با لبخند ... با عشق

با سلام و صلوات و یا مقلب القلوب

و امسال شاید با همین اس ام اسهای دوست داشتنی دوستای فراموش شده

اما بلاخره اومد و سر سفره هممون نشست

همه ی همه مون

تموم مردم این شهرو دیار

چه فقیر و چه غنی .. چه شاد و چه ناراحت

چه با خیال و چه بی خیال .. چه آزاد و چه در بند

چه با امید و بی امید .. چه در پناه و بی پناه

و بلاخره اومد

و تموم قشنگیش به اینه که چه بخوای و نخوای میاد

و من امیدوارم که اومدنش برای همه نه تنها زیبا و دوست داشتنی بوده باشه

بلکه پر باشه از تحولات عظیم

تحولاتی مثه تحول همون دونه و جوونه گندم که یه روزی قصش بشه

قصه قشنگ دنیا

و من برات آرزو میکنم امسال تو بشی قشنگترین قصه دنیا

عید باستانیت مبارک ای ایران .. ای ایرانی

(( تا بهار سال دیگه هم یکم دیگه مونده ))

تا چشم بهم بزنی میاد .. مثه بهار امسال

پس زیبا زندگی کن و پروانه ها را فراموش مکن

پای هفت سینای قشنگتون برای من و باغ زندگیم هم دعا کنید

شاید که بال نیایش تو از همه بالاتر بره!