* صدای بال فرشتگان را میشنوی؟ *
« ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد »
آهی از گوشه دلم :
نمیدانم چرا هر چه خواستم که امشب نویسم نشد!
نه دستان من را یارای سخن گفتن است و نه دلهره های دل بیتابم
را یارای از قدر و علی گفتن.
شاید که لیاقت را در تاروپود خود نیافتم.
آری نام اورا بر زبان راندن لیاقتی شگرف را خواهان است .. که در من نیست!
من چه هستم؟ .. که هستم؟
آیا تا دگر سال خواهم بود خواهم ماند؟ و ستارگان این شب را بازهم خواهم شمرد؟
گرچه بودن و ماندن مهم نیست اما ...
نمیدانم؟!!
امشب خدا طور دیگری بر چنگ دل زد
و آسمان جور دیگری آواز دلدادگی سر داد
شاید که تنها سینه فراخ او را توان شنیدن صدای بال فرشتگان هست.
امشب هرچه هست .. هرچه بود .. آنقدر عظیم بود که من توان نوشتارش را در خود
نخواهم دید. تنها دست بلند کرده بر خدا مینگرم.
میدانم که بهترینها و مهربانترین ها بر من مقدم ترند
اما شاید که صدایم از میان بالهای فرشتگان و بیت بیت جوشن آدمیان
بر پروردگارم رسد و شاید که بر من هم لبخندی زند.
ای کاش.
«« و در آخر دعوتنامه ای از دوستان »»
سلام عزیزم من دوباره لینکت کردم.موفق باشی. یا حق.
با سلام از آشنایی با شما بسیار خرسندم ان شاالله بیشتر خدمت برسیم
سلام پرستو جون
خوبی؟
نیستی خانمی؟آپ نمیکنی؟
نطر مطلب بالاییت مال من بود فراموش کردم اسممو بنویسم
سلام عزیزم
برای سومین بار میام آپدیت نشده هنوز
آپدیت کردم میتونی به کلبه حقیر ما هم یه نظر بندازی
سلام دوست
اول یه خواهش برای هر مطلب فقط یه نظر میشه داد که درست کنید
بعد برای ۹ اذر دعوت میکنم از شما که بیایید
البته به خاطر این روز مجبور به سفر دوباره به تهران شدم
البته خوشحال میشم از حضورت
میدونم که میدونی نهمین سالگرد پرواز سارا هست
راستی اف هایی که گذاشتی رو تازه امروز گرفتم
ممنون