* ای صبا نکهتی از کوی فلانی بمن آر
زار و بیمار غمم راحت جانی بمن آر قلب بیحاصل مارا بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی بمن آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می زکف تازه جوانی بمن آر *
«« دوستت دارم ... این یقین !
این کهن ترین سرود سالخورده زمین ... مثل رنگ ابر
مثل بوی خاک ... مثل طراوت باران
و همانند خواب کوهها همیشگی است
دوستت دارم! این تمامی یقین من است از زندگی! »»
حرفهای یواشکی:
یه وقتایی آدم حس میکنه از این دنیا جداست.حس میکنه خودش
همینجاست ... همین نزدیکی ... روی این کاناپه لیمویی رنگ لم داده و
در انتظار سرد شدن فنجون چاییشه ... اما یکم که بیشتر به خودش میاد
میبینه اونی که اینجا نشسته فقط یه جسمه یه کالبد آشناست اما
خودش یه جای دیگست! یه جایی خیلی دورتر از این این دیوارای
سیمانی ... یه جایی خیلی نزدیکتر به باورای زندگی!!!
شاید تو من رو نبینی ... شاید اونقدر سرت به کار گرم باشه که یادت
رفته باشه حتی امروز به آسمون نگاه کنی ... شایدم میبینی و فکر
میکنی همش خیاله ... خیال!
اما حقیقت اینه که من با توام ... با خود خودت
یه وقتا کنارت رو صندلی ماشین ... یه وقتا تو اتاق کارت تکیه داده به
دیوارو محو نگاهت ... یه وقتایی باهات میخندم ... یه وقتایی باهات
میگریم ... یه وقتایی پشت سرت وقتی داری غذات رو میخوری ... یه
وقتایی روبروت درست مقابل چشات وقتی خیره شدی به دیوار و
داری بهم فکر میکنی!
شایدم یکم دورترم ... اونطرف خیابون ... رو دیوار همسایتون! ... تو
ماشین مشکی رنگ بغل دستی! ... یا یه جایی تو سایه خیابوانا!
شایدم پشت یه درخت!!!!!
اما بدون هرجا که باشم بازم همون دخترکم که تموم زندگیش با
یاد چشمات میگذره ... با یاد مهربونیات ... با یاد عشقت میگذره.
« بازم بدون دوست دارم ... قد خدای آسمون »
چه نزدیکت ... چه دورت ... چه پشت اون درختت!
یه سفارش تبلیغاتی گرفتم :
مژده مژده ... این یک شوخی نیست!
از کلیه وبلاگ نویسانی که علاقه به آشنایی و دیدار یکدیگر دارند
دعوت میشود جهت اطلاع بیشتر بر دعوتنامه فوق کلید کرده وبا
مدیران فعلی راه اندازی قرارهای وبلاگنویسان ارتباط برقرار کنند.
به امید دیدارتان در آخرین همایش وبلاگ نویسان در سال جاری.
************
یه تشکر اختصاصی :
چندین روز پیش یه هدیه اینترنتی به دستم رسید که خیلی خوشحالم
کرد ... اصلا باورم نمیشد یه دوست تا این حد بتونه به من و امیرم لطف
داشته باشه و تمام وقتش رو بذاره برا اینکه مارو خوشحال کنه.
راسته که تو دنیا بعضی دوستای ندیده و نشناخته میتونن بهترین
دوستای آدم باشن.درهرحال فکر کردم جا داشته باشه
خالصانه و صمیمانه از طرف خودم و امیرم اینجا ازش تشکر کنم و
قدم نورسیده کوچولوشم بهش تبریک بگم.
دوست عزیز فلشر ازت یک دنیا ممنونم و برات بهترینها رو آرزومندم.
از یوکابد عزیز هم صمیمانه مچکرم که در این راه بهت کمکهای جانبی
رو رسوند.از هردوتون ممنونم.
امیدوارم اونقدر نفس بکشم که بتونم براتون جبرانش کنم.
اینبار هم عشق را با خون نوشتند و با هجران
*وای از غمت ای ماه من عباسم
آتش گرفت از داغ تو احساسم عباسم عباسم
بی تو شکست این بغض بی پایانم عباسم
درخون نشست آیینه چشمانم عباسم عباسم
ای دست تو آب آورم عباسم عباسم
استاده تو ای سایبان پرپرم عباسم عباسم *
« سالیان سال آدمیان میایند و میروند اما تنها آنان از لحظه های
خود افسانه میسازندکه عاشقند ... افسانه ای از جنس حقیقت
و ثباتی بر پایه عشق
چه آنان که عاشق خدای آسمان بودند و چه آنان که عاشق
مخلوق اویند ... و عشق را شرط ایمان لازم است چه آسمانی و
چه از جنس خاک ... و واینبار مردانی خاکی حماسه ای ساختند
از جنس عشق و ملکوت »
«« بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کربو بلا
بوی یاس و حرم عباس و خدای احساس و کربو بلا
بوی عنبر ماهه رخ اکبر گهواره اصغر کربو بلا
بغض آقا فرات بی تاب و اشکای رباب و کربو بلا »»
حرفهای خودمونی:
یه شام غریبون خودمونیه خودمونی
میدونم که یکم دیره اما به نظر من برای یادکردن از یک عشق کهن
هیچ وقت دیر نیست ... دلم میخواست اینجا برای خودم و تو و همه
اونایی که دلشون از جنس آسمونه یه شام غریبون خودمونی
بگیرم ... یه شام غریبون کوچیک اما با یه دنیا ارزش و حرف
دلم میخواد به پاکی تموم اشکاتون و روشنی تکدونه شمعهاتون
تا زنده هستیم پاک زندگی کنیم و عاشق ... تواین روزا آقا اباعبداله
و علمدارش میتونه تنها بهونه قشنگ ما برای پاک شدن بشه
اگه حس کردی دلت آروم شده از ما هم التماس دعا.
به کجا چنین شتابان؟
«« همگان رویم به سوی آنجا که بوی اصالت میدهد و عشق
جاییکه بوی پیراهنمان را باد با نفسهای خدا زمزمه خواهد کرد »»
آرزومند به اوج رسیدن تار و پود ایمانتان هستم
التماس دعا
* کوه کندن فرهاد نه کاری است شگرف
شور شیرین به دل هرکه فتد کوه کن است*
«« ای شب از رویای تو رنگین شده ... سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی ام بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام زآلودگی ها کرده پاک
از تپش های تن سوزان من ... آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر ... این ززرین شاخه ها پربارتر
ای دربگشوده بر خورشیدها ... درهجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر زدردی بیم نیست ... هست اگر جزدرد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور ... هایهوی زندگی در قعر گور
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گرکه در خود داشتم ... هر کسی را تو نمی انگاشتم
آه ای با جان من آمیخته ... ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان ... آمده از دوردست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو ... بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه ... با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته ... گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم ... آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی فروغ ... آفتاب سرزمینهای جنوب
آه ای از سحر شاداب تر ... از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق چون در سینه ام بیدار شد ... از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم من نیستم ... حیف ازان عمری که بامن زیستم
ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه میخواهم که برخیزم زجای ... همچو ابری اشک ریزم هایهای
ای نگاهت لای لای سحربار ... گاهوار کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیم خواب ... شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من ... رفته تا اعماق دنیاهای من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی ... لاجرم شعرم به آتش سوختی »»
حرفهای یواشکی:
*HAPPY VALENTINE*
0000000000000000000000000000000
0000000777770000000777770000000
0000077777777700077777777700000
0000777777777770777777777770000
0000777777777777777777777770000
0000777777777777777777777770000
0000077777777777777777777700000
0000007777777777777777777000000
0000000077777777777777700000000
0000000000777777777770000000000
0000000000000777770000000000000
000000000000000700000000000000ام
* HAPPY VALENTINE my freind *
امسال ولنتاین پیشم نبودی اما تمام لحظه های امروز رو به یادت
بودم.میدونم دور از من به تو هم چندان باید و شاید خوش نگذشته
اما میدونی مهم اینه که به یادهم بودیم گرچه ازهم دور. وای دوباره
دلم گرفت..الانه که گریم بگیره.اصلا بیا از یه چیز دیگه حرف بزنیم!
اصلا حرف نزنیم بهتره چون الان یه عالمه دل کوچیکم هوای تورو کرده.
فقط بهت بگم که من امشب هم به یاد شبای باهم بودنمون دوتا شمع
قرمز کوچولو روشن میکنم.جاتم خالی نمیکنم چون جات همیشه تو
قلبم پره ... باخودت و با یادت. دوست دارم و امروز رو بهت تبریک میگم
ای بهترینم عاشقترینم.
* اینم هدیه خودت برای عسلیه خودت *