* ... نقطه سر خط

میدونی؟

میدونم خیلی وقته ننوشتم

نه که نبودما نه

بودم خوبم بودم

اما خوب یه جورایی نشد دیگه

به بزرگی خودتون ببخشید این یه دونه یاس سفید باقی مونده

از دوران یاسها رو

میدونی؟

منتظرم باش

میخوام دوباره بنویسم

پس به امید اون دوباره

یا علی ...

بالا...آسمان....فرشته...هستی..

درود بر بانوی من.درود بر تمام هستی من.

واقعآ بعضی وقتها فکر و زبان از وصف و بارش کلمات برای تو قاصره...

بانوی من بیست چهارمین بهار زندگیت که تقارن پیدا کرده با شروع زندگی مشترکمون رو با گل باران قدمهات عطر افشانی کلماتت و غرق شدن در نگاه فرشته گونت بهت تبریک میگم.

 

لحظه ای که خداوند میخندد ...

* پاکترین لحظه ها ثانیه هایی نایابند *

 زمانی ست که به چیزی دگر جز خود میندیشی

و آرام بر خدا زمزمه میکنی تا بیابد گمشده ای را

آن زمان تویی و آرزویی دگر برای انسانی دگر شاید که کسی هم برای تو

لحظه ای کوتاه آرزومند باشد و زمزمه وار

حرفی از ناگفته ها :

پروانه ها آنقدر کوچکند

که جای کسی را نمیگیرند

اما نگاه کن

باز میبینی چه فروتنانه خود را از وسط تا میکنند؟

و

* یک تشکر *

« و تو ای عزیز ترین خالصترین و صمیمانه ترین تشکرات مرا بپذیر »

ممنونم که در نبود من دروازه های سرزمینم رو باز نگه داشتی

و حقیقتا انقدر گرفتار هستم که این عبادتگاه بزرگ رو فراموش کرده بودم

هزاران بار ممنونم از تمامی مهربانیهایت

باشد که همسفری لایق باشم برای راه بی پایانت...