روحی با نام سیب ...

* آنچه هستیم و داریم را قدردانی کنیم *



« شمارش دانه هایی که در مغز سیب وجود دارد
کاری ساده است
اما چه کسی میتواند بگوید که چند سیب از یک دانه به عمل میآید »

برگی از زیستن :
برای آفرینش یک زندگی داخواه هیچ محدودیتی وجود ندارد .. آنچه
محدود است عزم راسخ برای به فعلیت درآوردن آن است.
از عمل چرا هراسیدن؟
در دنیا هزاران عمل برای دستان تو .. برای اندیشه ات و برای تکاپویت
وجود دارد .. اگر از هر فرصتی برای پیگیری آمال و آرزوهایت سود بری
دیگر نیازمند ایکاش ها نخواهی بود.
ایکاش هایت میتوانند حقیقی باشند اگر که وجودیتت بخواهد .. تنها او.
تو لیاقتت بیش از چیزی است که در اطرافت موج میزند.
بر زندگی ساده بنگر با وجود تمام پیچیدگیهایش.
نگرش خویش را بر همه چیز و همه کس عوض کن.
فکر نمیکنی که دیگر وقتش رسیده که دگرگونی عظیم بر خود برپا کنی؟

نبین !! نگاه کن!!!
مادر مهربان است .. درخت زیباست .. پرنده رویایی ترین موجود دنیاست
آسمان آبی است .. آتش گرم است .. سیب شگفت انگیزترین راز میوه ها
و تو .. فکر نمیکنی که عظیمترین مخلوقی؟
تا کی فراموشی؟! مگر مقصود زندگی یافتن خویشتن نیست؟
از خویشتن توان رسیدن به خداست .. خویشتنی با نام تو!
آفرینش برای توست .. از ان بهره گیر و در مسیر درست گام بردار.
اگر راه کنونی ات پاک باشد و خالص گذشته ها میسوزند و آینده چه زیبا
قدعلم میکند در مقابل چشمانت.



« تجربه کلمه ایست که انسانها بر خطاهای خویش مینهند »
با تشکر از دو دوست که همیشه برایم پشتیبانی مهربان بوده اند

بزرگ مرد عادی ایران زمین و آرامترین آهنگ شبانه

مخلوقی از جنس الهی ...

* کلمه ها همیشه از تجربیات واقعی چند گام عقب تر ند*

«
هرگاه ذهن انسان به افق تازه ای گسترش یابد
دیگر هرگز به موقعیت اولیه خود بازنخواهد گشت
»



برگی از زیستن :
باورهای ما! آنچه را که شما به راستی باور کنید
در زندگیتان مشاهده خواهید کرد. اگر به شدت به کمبود .. تنگنا و نداری
اعتقاد داشته باشید مدام به آن بیندیشید و آنرا مرکز و محور گفتگوهای
خود قرار دهید .. تنگدستی دست رد به سینه شما نخواهد زد و با کمبودهای
 زیادی در زندگیتان روبرو خواهید شد.
ولیکن اگر به عکس به وفور نعمت و شادمانی اعتقاد داشته باشید و بر اساس
این باورها دست به عمل بزنید ثروت و تندرستی و شادمانی به سراغتان خواهد
آمد و بی شک آنچه را که باور دارید به چشم خواهید دید.
انسانیت هرگز به قالب و جسم ما اطلاق نمیشود.

جوهره هستی ما الهی است و از نیروهای حاکم بر عرصه گیتی تاثیر پذیرفته
است. ما جزیی ازین طیف هستیم و حیات ما در اثر قوانین کهکشانها ادامه
مییابد. باید که راه را یافت .. راه اتصال به وجود درونیمان را.
شما روحی هستید با یک جسم .. نه اینکه جسمی با یک روح.
باید که پاک زیست .. بخشید .. و آرام در دگرگونی حیات شرکت کرد
دنیا نه آنچیزی است که من در خیال دارم و نه آن چیز که تو میپنداری
اما میتوان افسار را بدست گرفت و آنگونه راند که خود میخواهیم نه آن.
به دنبال رویاهایت برو
بدانها خواهی رسید
اگر که خود بخواهی ... تنها خود.


«« انسان مخلوقی الهی است با تجربه های مادی! »»

مرا مهر تو در دل جاودانیست ...

* برای خلوص تنها اخلاص را باید *

«« بسی گفتند: ــ « دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست! »
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که او زهرست اما ... نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامه ی درد
غمی شیرین دلم را مینوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانیست
وگر عمرم به ناکامی سرآید
تو را دارم ... که مرگم زندگانی ست »»
 ..
با احترام ــ تکه ای از فریدون مشیری ..



برگی از زیستن :
زندگی
با تمام بازیهایش زیباست .. گویی زمین صفحه بازی توست
تو مهره اصلی و دیگران امتیازها .. خطرات .. و سردرگمیهای آنند
مهره بودن در بازی کافی نیست
باید دانست که به کدامین سو گام نهادن
باید فراگیر شد تمام آنچه را در گام اوج رسیدن لازم است
شاید دنیا آنطور که میخواهیم بر ما ننگرد
اما میتوان آنگونه که خواست بر دنیا نگریست

دنیایی اینهمه زیبا .. اینهمه مرموز .. اینهمه متغیر و خودخواه
دنیایی که همانند آزمایشگاهی سپید ما را میازماید
میهراساند .. متولد میسازد .. زندگانی میدهد .. و سپس مرگ!
براستی که حیات فلسفه عجیبی است و خلقت!؟
گویی پروردگار بران است که با ارزشان را بیابد
و آیا به اوج توان رسیدن هست؟
آری .. توان رسیدن هست ولی خواست خواهد و کوشش
هرآنچه که بخواهی باشی همانی
پس بران باش که این دنیا باشد که در برابرت تعظیم بیافریند نه تو.
ایمان .. عشق .. اخلاص

تمامی از باورهای تو می آیند و همچون بال تو را به اوج خواهند رساند
توان رسیدن در تو هست
باید که بخواهی.

« تو همان چیزی هستی که میخواهی باشی »

دعوتنامه ای دوستانه