* سخت خواستن میتواند عشق باشد به شرط آنکه *
سخت بماند و نرم!!
«« گر رنج پیش آیدو گر راحت ای حکیم
نسبت مکن بغیر که اینها خدا کند
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
وانگونه این ترانه سراید خطا کند
مارا که درد عشق و بلای خمار گشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند »»
حرفهای یواشکی :
( دیگران را میبخشم که خود بخشیده شوم )
مرد و زن جوان سوار بر موتور در دل شب میراندند و تنها جاده بود
که میدانست چقدر عاشقانه یکدیگر را دوست دارند!
زن گفت: یواش تر برو .. من میترسم.
مرد گفت: نه .. این جوری خیلی بهتره .. ببین چه هوای خوبیه!
زن جوان: خواهش میکنم .. من خیلی میترسم .. توکه دوست نداری
تموم زندگیت اینقدر وحشت کنه .. داری؟!
مرد جوان: نه که دوست ندارم خوشگلکم .. اصلا.. هر چی که تو بگی
اما اول باید بگی دوستم داری .. دوسم داری؟
زن جوان: آره که دوست دارم .. دوست دارم .. بیشتر از جونم .. حالا
میشه یواشتر برونی .. من میترسم!!
مرد جوان: پس من رو محکم بگیر.
زن جوان: خوب .. حالا میشه یواشتر بری؟!
مرد گفت: باشه .. به شرطی که کلاه کاسکت من رو برداری و بذاری
روی سر خودت .. آخه نمیتونم راحت برونم .. اذیتم میکنه.
ــــ روز بعد ــــ واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود ...
برخورد موتور سیکلت با صخره ها در جاده چالوس حادثه آفرید! دراین
سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد یکی از دو سرنشین
زنده ماندند و دیگری درگذشت.
گویا مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود .. پس بدون آنکه زن
جوان مطلع شود با ترفندی کلاه کاسکت خودرا بر سر او گذاشت.
و خواست تا برای آخرین بار بر او بچسبد
و دوستت دارم را از زبان او بشنود ...
خودش رفت تا او زنده بماند! دمی میآید و بازدمی میرود اما زندگی غیر
از این است .. و ارزش آن درلحظاتی تجلی میابد که نفس ادمی را میبرد.
« وقت برای سعادتمند بودن امروز است نه فردا »
سلام پرستو
اشکم رو دراوردی دختر
ادم از کار تو سر در نمیاره
متفاوتیا
هر دفعه آدم رو میبری تو یه دنیای خاص
راست میگی چقدر لحظه ها رو باید قدرشون رو دونست
حرفات مثه همیشه عالی بود
عکستم که نگو....
برم دوبارم بخونم
سلام
براستی که بینشتان چیزی وسیع از تصور است
داستان تکان دهنده ای بود
تا جایی پیش میبرید و به یکباره قلب را فرو میریزید
قلم متفاوتیست
مطالب قبلی را هم خواندم
بسی جای پاس دارد خسته نباشد
انتخاب عکستان هم زیباست
موفق
شاد
پیروز و عاشق باشد
دوستدار شما ...ایمان حسینی
راستی...
فراموش نمیکنم واژه های سرزمینتان را
سلام
ســــــــــــــــــــــــــــــــــوم
باورم نمی شه !!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام به بانوی قصه عشق!
خیلی متاثر شدم . یه جورایی میشه گفت دلم گرفت.
جواب شعر اولت:
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم فکر حادثه هم فکر خطر باش( یه چیزی تو همین مایه ها)
و اما در پایان باز هم میگم
« از لحظه ها وسعتی بیافرین »
پاینده باشی و در پناه حضرت دوست
محشر بود دختر
دلم لرزیددددددددددد
واییییییییییی
سلام
من که باورم نمیشه
روانشناسی خوندی
خوب بلدی چیکار کنیا
عالی بود
جملاتت قشنگن
مطالبت عالی
آهنگت توپ
پرستو جون خسته نباشی
خیلی باحال بود
کلی حال کردم
منتظر بهتراشیم
سلام عزیز .پر مفهوم پر جذبه .........
منو برده تو فکر اگه اینقدر زود دیر بشه؟...........وای که .......
موفق باشی دختر مثل همیشه حرف نداشت.
از دل افروز ترین روز جهان،
سلام بانوی همیشه من.
ای پاکترین عشق
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود .
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود .
من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود .
***
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : (( های !
بسرای ای دل شیدا، بسرای .
این دل افروزترین روز جهان را بنگر !
تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای !
آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
روح درجسم جهان ریخته اند،
شور و شوق تو برانگیخته اند،
تو هم ای مرغک تنها، بسرای !
همه درهای رهائی بسته ست،
تا گشائی به نسیم سخنی، پنجرهای را، بسرای !
بسرای ... ))
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم !
***
در افق، پشت سرا پرده نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز .
غنچه ها می رسد باز،
باغ های گل سرخ،
باغ های گل سرخ،
یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست !
چون گل افشانی لبخند تو،
در لحظه شیرین شکفتن !
خورشید !
چه فروغی به جهان می بخشید !
چه شکوهی ... !
همه عالم به تماشا برخاست !
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم !
***
دو کبوتر در اوج،
بال در بال گذر می کردند .
دو صنوبر در باغ،
سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند .
مرغ دریائی، با جفت خود، از ساحل دور
رو نهادند به دروازه نور ...
چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق،
در سرا پرده دل
غنچه ای می پرورد،
- هدیه ای می آورد -
برگ هایش کم کم باز شدند !
برگ ها باز شدند :
ـ « ... یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش !
با شکوفائی خورشید و ،
گل افشانی لبخند تو،
آراستمش !
تار و پودش را از خوبی و مهر،
خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :
(( دوستت دارم )) را
من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام !
***
این گل سرخ من است !
دامنی پر کن ازین گل که دهی هدیه به خلق،
که بری خانه دشمن !
که فشانی بر دوست !
راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست !
در دل مردم عالم، به خدا،
نور خواهد پاشید،
روح خواهد بخشید . »
تو هم، ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو !
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !
« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسیار بگو !
کسی همیشه عاشق توست
سلام .عالیه...
واااااااااااااااااااای
فرمانروارو بابا عجب نظری دادی
سلام ... وبلاگ و نوشته های خیلی قشنگی داری ... مخصوصا اسم وبلاگت ... یاس سفید ... خیلی قشنگه ... این نوشتت هم زیبا بود ... اما این جمله به بعد حال آدم گرفته میشه ... ــــ روز بعد ــــ واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود ...
خیلی خوب مینویسی.... موفق باشی ... زندگی در گذر است و خاطره ها ماندنی
سلام ساهیک عزیزم
دوباره نوشته هایت مرا تحت تاثیر گذاشت تا کم کم به مفهوم واقعی عشق برسم
به امید ان روز
شیفته تو تنها ترین تنها
سلام
عجب...
پیروز باشی.
سلام پرستو جونم / خوبی عزیزم خیلیییییییییییییییی قشنگ مینویسی آرزومه که در رو باز بکنی بیای به خونه/
من آپ کردم به من سر بزن
راستی با تبادل لینک موافقی؟
شبنم
برکه
مثل همیشه خوب ، مثل خودت ...
خیلی زیبا بود
موفق باشی
سلام.
من تسلیم...مثل همیشه زیبا
فعلا...
وقتی خوندم اشکم درومد.
سلام آبجی خوشکلم
خوبی مهربونم
میگم اگه یه کاره این مملکت بودم افتخاری دکترا روانشناسی
بهت میدادم
امیدوارم همیشه آسمونی باشی
سلام یاس سفید
من میگم شما خیلی عمیقیا آدم رو چیکار میکنی
وااااااااای
محشر اینجا
مطالب قبلتم خوندم
چه فکر بازی داری
راستی فهوه دوشت داری یا بستنی؟
آدرست رو از یکی از دوستان گرفتم
حق داشت
یه طور خاص مینویسی
باورت میشه آرشیواتم دارم میخونم؟
پرستو جان
چه نوشته ای اصلاً اشکم در اومد خداییش هیچ نوشتیی منو متعسر تا
این حد نکرده بود
رتسی خوانم ای نومدی که کلی مونتظرتم جشن عشق من نمیآی؟
پرستو مونتظرما
خیلی قشنگ مینویسی.راستی اگه دوست داشتین تبادل لینک داشته باشیم بهم خبر بدین.
موفق باشید.
سلام پرستو ..بخدا موهای تنم سیخ شد وقتی خوندم ..نمی دونم گیج شدم اصلا نمیتونم بنویسم ....در مورد آهنگ بلاگت ..هر مقع میام بلاگت دلم خوشه یه آهنگ شاد گوش میکنم ...دیوانه آغوش را رها کن ...عشق را بچسب
سلام و درود بر شما . وبلاگتون عالیه . به منم سر بزنین . توی وبلاگم شعرهای خودم هست . ممنونم
سلام
خوبی
چه ناراحت کننده
راستی عیدتون مبارک
منم آپم
بازم سر بزن
خوشحال میشم
تا بعد
بای
مطلب خیلی غم انگیزی بود. عکس این گلهای خشک از اون غمگینتر.
شاد باشید یاس خانم عزیز.
سلام ممنونم که به من سر زدی
سلام بازم خودم یه یادی از شما میکنم
بهم سر بزن خدانگهدار
سلام به تو ای زیبا تر از گل
شعر های تو مثل مرهمی بر زخمهای من
خسته ات نکنم امروز روز زندگی دوباره است
با شعر های تو
زندگی در ست مثل یه بازی ما و پله میمونه یه عده تاس خوب میارن و خونه ها را یکی پس از دیگری طی میکنن یه عده هم تاس بد میارن و مار ها هی نیششون میزنند و بر میگردن سر نقطه اول یا شاید پایین تر حالا شما جز کدوم دسته هستید مار گزیده ها یا خوش شانسها امیدوارم جز مار گزیده ها نباشید امیدوارم
به نام حضرت دوست ...........
هفدهم ربیع الاول مصادف با طلوع دو نور پاک بر پهنه هستى است. دو نورى که دریچه هاى حیات ابدى رابر روى بشریت گشودند و مفهوم انسان و انسانیت را تا اوج اعلى علیین معنا بخشیدند.
دو نور پاکى که از سوى خداوند به مصطفى یعنى برگزیده از میان تمام مخلوقات و صادق یعنى راستگو و درست کردار توصیف شده اند. .............
فرخنده میلاد آیت جمال و جلال الهى حضرت محمد مصطفى(ص) و امام جعفر صادق(ع) تهنیت باد ..............
در پناه حضرت دوست
همیشه وبلاگت می خونم خیلی برام جالبه به من هم سریزن خوشحال می شم
پرستو جون
بهت تبریک میگم برای اینکه انقدر طرفدار داری
موفق باشی عزیز
تا آخرین لحظه عاشق بود ....
تمام زندگی یعنی همین !
سلام
۲باره اومدم
بنویس دیگه
سریعتر
فعلا بای
سلام پرستو جان
دلم برات تنگ شده بود چند وقت بود بهت سری نزده بودم
امیدوارم شاد و سرحال مثه همیشه باشی
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشمای روشنت رو خورده باشه
اما نه گذشت دیدم دل من دیونه تر شد
به تو گفتم دلت از قصه من با خبر شد
آخ که چه لذتی داره ناز چشمات کشیدن
رفتن یه راه دشوار ولی هرگز نرسیدن
میدونم دوسم نداری مثل روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته
میدونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
میدونم واست یکی شد بودن و نبودن من
اما روح من یه دریاست پر از موج و تلاتم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ که چه لذتی داره ناز چشمات کشیدن
رفتن یه راه دشوار ولی هرگز نرسیدن
سلام : خوبی خسته نباشییییییییییییییییی . من آپ شدم در ضمن واسه اینکه همدیگه رو گم نکنیم لینک دادم اگه شما هم لینک بدین مخلصیم . با اجازه
می توان جامی زد و گا هی گنا هی کرد و رفت
آرزومندانه دزدیده نگاهی کرد و رفت
**********
می توان از گردش گیتی به آسانی گذشت
زندگی با گردش چشم سیاهی کرد و رفت
**********
می توان با همتی یکجا دل از دنیا برید
می توان با ناله ای سودابه آ هی کرد و رفت
ای بابا..
از این عشقا کجایدنیا پیدا میشه دیگه؟
یکی رفت تا دیگری بماند....
یاسی چچرا آپ نمیکنییییییییییی؟
کجاییی؟
بروبچ بلاگ اسکای
سلام (با بسیار تاخیر! و عرض شرمساری!)...
قسمت اول خیلی زیبا بود ...
اما واسه قسمت دوم نمی گی دل ما شیشه ایه! این داستانهای ملودرام رومون تاثیر میذاره! واقعا اگر همچین عشقی پیدا شد اونوقت ارزش مردن واسه این عشق هم پیدا میشه ...
موفق باشی ...
اره اون بستنی مال تواین که قابلی نداره از اینکه اومدی به وبلاگ من ممنوون
سلام به پرستوی عزیز امیدوارم که هر جا هستی خوب خوش باشی
خیلی خوشحال شدم که میبینم با علاقه زیاد هنوزهم اپ میکنی امیدوارم همیشه موفق باشی
اومدم برای عرض ادب بازم میام پیشت
تا بعدیا حق
سلام خانمی من برات پی ام دادم جواب ندادی اما اشکال نداره بازم میام پیشت و امیدوارم همیشه عاشق بمونی
سلام
خوبی
چرا آپ نمی کنی
من آپم
خوشحال میشم یه سری بزنی
راستی اگه ممکنه آی دیت رو هم بده
که هر وقت آپ کردم خبرت کنم
من منتظرم
به امید دیدار
سلام
احوال شما ؟!
پارسال دوست امسال آشنا !