عاشق خطر...

* شاید تنهاییهایم هم مملو از حضور تو باشند *
و اینگونه دیگر تنها نیستم

«
شبانه های مرا میشود سحر باشی .... ومیشود که ازین نیز خوبتر باشی
تداوم من و دریا و آسمان با تو 
همیشگی ست ــ اگر هم تو رهگذر باشی
نیازمند توام مثل زخم لب بسته .... خوشاتر آنکه تو گه گاه نیشتر باشی
غروب و سوختن ابر و من تماشایی ست
ولی مباد تو اینگونه شعله ور باشی
ببین چه دلخوشی ساده ای : همینم بس
که یاد من ــ به هر اندازه مختصر ــ باشی
چقدر دفترکم رنگ و روح میگیرد .... تو در حواشی این متن هم اگر باشی
دوباره جذبه پرواز میدهد شعرم .... کبوتران مرا اگر تو بال و پر باشی
نگاه میکنی و من ز شوق میمیرم
همیشه بهر من ای چشم خوش خبر باشی
من  عاشق خطری با توام ــ خوشا آن روز 
که بی دریغ تو هم عاشق خطر باشی »



حرفهای یواشکی :
میدونی ؟! میدونم که میدونی ! نه ؟!
آره من مطمعنم که میدونی ! حتما میدونی ... مگه نه ؟!
با اینکه میدونم که میدونی اما بازم میگم تا بیشتر بدونی :
اگه بدونی چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقدر دوست دارم. حالا راستش رو بگو
ببینم .. میدونستی ؟ میدونستم که میدونی ! اما چه بدونی .. چه ندونی
بازم میگم : دوســـــــــــــــــــــــــــــــــت دارم. ا؟ نمیدونستی ؟!! پس ...!

«« بعضی چیزا چه بهشون اعتقاد داشته باشی چه نه ! »»
واقعیت دارند

 
* ای کاش اهمیت تو نگاه تو باشه
نه چیزی که برآن مینگری *



حرفهای یواشکی :
میدونی گاهی وقتا آدم دوست داره تو حرفهای یواشکیش هم سکوت کنه!
اینجاست که تازه میفهمه چقدر حرف میتونه بهت بگه.
تو همین سکوت دلنشین ...!

«« اینبار فریاد نمیزنم ... نزدیکتر می آیم تا صدایم را بشنوی
دوستت دارم »»

یه دزدی بزرگ ...

* از دل انگیزترین روز جهان خاطره ای با من هست *
به شما ارزانی

«« دل تورا در کوی اهل دل کشد
تن تورا در حبس آب و گل کشد
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
»»

حرفهای یواشکی :
خدا من رو به خاطر گناه بزرگی که کردم ببخشه
!
این اولین باری بود که
تو زندگیم دزدی میکردم ... اما قول نمیدم آخرین بارم باشه
!! میدونی
من رو باید ببخشی ... از اینکه چیزی رو ازت دزدیدم که بعضی از روزا یه
جورایی نزدیکتر از همه چی بهت بود و من یه عالمه بهش حسادت میکردم
میدونی؟ این دزدی خیلی زیر دهنم مزه کرد ... برا همینه که میگم
میتونه آخرین بارم نباشه ...
پس مواظب باش عشق من!
آخه خودت بگو من چطور میتونم تصورش رو کنم که چیزی تمام طول روز
صدای قلبت رو بشنوه اما من اینهمه دور حتی از دیدن چشماتم محروم باشم
.
اصلا حقش بود !
خوشم اومد بدجوری حالش رو گرفتم!
ولی خداییش فکر کنم خودش خیلی خوشحال باشه که اومده پیشم ..
شبها
اونقدر محکم بغلش میکنم که حس میکنم دردش میاد ..
بذار بیاد
!
این به همه اونروزایی که پیش تو بود در!!!
در هرحال امیدوارم از دست دلبرکت عصبانی یا نارحت نشده باشی .. اگرم
باشی برام مهم نی .. به نظر من به داشتن چنین دزدی بزرگی می ارزه!
اومدی و رفتی اما کار خوبی نکردی که بستن چمدونت رو سپردی به من.
بیشتر مواظب باش زندگیم!
 ای کاش تموم بارو بندیلت رو میدزدیدم اینطوری
تموم دیوارای اتاقم میشد نمایشگاه اختصاصی امیر!
در هرحال بدون من بازم منتظر دوباره اومدنت میمونم .. و تا اون روز ساعتهای
خوشی رو با دزدی بزرگم میگذرونم ..
 امنیت لباست رو تضمین میکنم.آخه
لباس تو بزرگترین دزدی قرن من ثبت شده. ببخش که بدون اجازت اون رو
از چمدون خاکستری رنگت دزدیدم
.



« یه چیز رو بدون ... هر چیزی که اتفاق بیفته برام مهم نیست »
تنهات نمیزارم