* برای خلوص تنها اخلاص را باید *
«« بسی گفتند: ــ « دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست! »
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهرست اما ... نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامه ی درد
غمی شیرین دلم را مینوازد.
اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانیست
وگر عمرم به ناکامی سرآید
تو را دارم ... که مرگم زندگانی ست »»
.. با احترام ــ تکه ای از فریدون مشیری ..
برگی از زیستن :
زندگی با تمام بازیهایش زیباست .. گویی زمین صفحه بازی توست
تو مهره اصلی و دیگران امتیازها .. خطرات .. و سردرگمیهای آنند
مهره بودن در بازی کافی نیست
باید دانست که به کدامین سو گام نهادن
باید فراگیر شد تمام آنچه را در گام اوج رسیدن لازم است
شاید دنیا آنطور که میخواهیم بر ما ننگرد
اما میتوان آنگونه که خواست بر دنیا نگریست
دنیایی اینهمه زیبا .. اینهمه مرموز .. اینهمه متغیر و خودخواه
دنیایی که همانند آزمایشگاهی سپید ما را میازماید
میهراساند .. متولد میسازد .. زندگانی میدهد .. و سپس مرگ!
براستی که حیات فلسفه عجیبی است و خلقت!؟
گویی پروردگار بران است که با ارزشان را بیابد
و آیا به اوج توان رسیدن هست؟
آری .. توان رسیدن هست ولی خواست خواهد و کوشش
هرآنچه که بخواهی باشی همانی
پس بران باش که این دنیا باشد که در برابرت تعظیم بیافریند نه تو.
ایمان .. عشق .. اخلاص
تمامی از باورهای تو می آیند و همچون بال تو را به اوج خواهند رساند
توان رسیدن در تو هست
باید که بخواهی.
« تو همان چیزی هستی که میخواهی باشی »
دعوتنامه ای دوستانه
با سلام
زیباترین پاییز را برایتان آرزومندم
و امید دارم در تک تک ثانیه های آن زندگی لبخند زنان با شما خوبان آرام گیرد
از لطف بی پایانتان سپاسگذارم
و به قول دوستی عزیز:
صدای برگ هارا که شنیدی مرا یاد کن مهربان
شاد باشید و سربلند
با احترام * یاس سفید / پرستو *
...
سلام
خسته نباشی
ای ول
خیلی باحال بود
از مطالب قشنگت سپاسگزارم
سلام
:)
ممنونم
سربلند باشی
خیلی خوب بود.ببخشید که اپدیت قبلیت نتونستم بیام
سلام
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم!
انتخاب زیبایی بود مهربان.
پیروز باشی.
سلام سلام سلام
البته دومی و سومیش از بابت یه غیبت نه چندان طولانی تو سرزمین یاسها بود
:)
ببینم ! مگه نمیگن پاییز که میشه پرستوها میرن به جاههای گرم. ؟؟!! پس چطور؟؟! خب ممکنه اون پرستو ها درس و مشق و کلاس نداشتن. اگه نه پرستوی ما که کلی سرش شلوغه تازه با اون دل مهربونش هر جا که بره ٬ گرما تو وجودشه. پس جای نگرانی نیست.
و اما عشق! مثل همیشه سوال بی جواب من. چیزی که فقط میتونم بگم مقدسه...
چقدر قشنگ گفتی ٬ میتوان همانگونه که خواست بر دنیا نگریست. چیزی که میخواستم تو پست اینبار وبلاگم بنویسم. میشه گفت وقتی بیای و خوب فکر کنی میبینی دنیای دورو برت هیچی نیست غیر از تصورات خودت. اگه خوب ببینی دنیا برات قشنگه و اگه بد ببینی دنیا برات سخت و نا قشنگ. پس همه چیز بسته به زاویه دید و وسعت دلمونه.
به هر حال ممنونم ازت با این یاد آوری دلنشینت.
***و اماااااااا٬ دعوتنامه. وقت کردید یه کم دیگه به هم دعوتنامه بفرستید . اصلا موردی نداره. جای بسی مسرت و خوشحالیه برای اینور آبیها. یا واسه بعضیا که راهشون دوره و نمیرسن بیان تو قرار!!!! یه وقت فکر فکر اونا نباشیدا. اصلا خودشونو ناراحت نکنید ...
سلام منو به تک تک دوستان و خوبانی که میان برسونید. بگید صبح دولت ما هم میرسد...
پاینده باشی و سرفراز
مثل همیشه برات آرزوی سعادت و سرفرازی دارم
خیلی وقت پیش برای این پیوندت دست زده بودم
اما هنوز .....
من از دیروز سر در گم تر هستم تا شاید روزی دوباره یه قصه گو برام قصه قشنگتری بگه تا بشه یه چیزهایی رو فراموش کرد
بازم از حضورت ....
همبشه خوش باشی
سلام
خوبی
مثل همیشه زیبا بود
..................................
گل سرخ و گل زرد
گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد
برای یک لحظه ناتمام ، قلبم از تپش افتاد
با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟
گفت : نه باور کن ،نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم ، نمی خواهم
پس از آنکه کام از من گرفتی ، برای پیدا کردن گل زرد ، زحمتی
به خود هموار کنی
............................................
موفق باشی
سلام
زیبا مینویسین
یا علی.
سلام پرستو جون
خیلی زیبا بود
شاد باشی عزیز......فعلا
تو محشری دختر
چی بگم
؟
بیا پیشم
غزال
پاسخ :
علیک سلام بر بانوی گل ها ، یاس سفید
بی آلایش ، پاک ، صاف ، صادق ، صمیمی ، ... وااای خدای بزرگ . چگونه ممکن است که یک نفر ، این همه عظمت و احساس را به یکباره در جملاتش گردآوری کند ؟ ... جدا که متحیر کننده است . بی تعارف ، زبانم قاصر از توصیف این همه زیباییست ...
نهایت تشکرم را تقدیم قدوم معطرتون مینمایم و عمیق ترین تبریکاتم را تسلیم قلم و قدرت بیان شما . سالها بود که زمزمه ای به این زیبایی را نشنیده و سبک بیانی به این جذابی را جایی ندیده بودم . نمیدانم در توصیف قلم شما از چه واژه هایی کمک بگیرم : موزون ، منسجم ، مبهوت کننده ، ... ، نـــه ، این واژه ها در توصیف عظمت متن شما ، هیچ است ؛ ای کاش الان اینجا بودید تا وظیفۀ خطیر پاسخ گویی به این محبت تان را به خود شما محول می کردم ، چرا که هیچ اندیشه و قلمی را یارای مقابله با این فوران معرفت نیست ...
یکایک جملات شما را بارها و بارها خواندم ، به این امید که شاید از این رهگذر درسی از ادب ، اخلاق و یا هنر بیاموزم ؛ اما چنان بدیع و شگرف مینمایانند که گویی درک این همه رمز و راز ، در قلب کوچک من ، جمع ناشدنیست . چه زیبا زمر پاک بودن را نگاشتید ، حقیقتا که راه تعالی چیزی نیست جز درونی پاک و برونی زیبا بین . این جملات را باید سرمه چشم ، قاب دیواره ی قلب و زمزمه ی درونیم سازم ؛ شاید بدین روش ، راهی برای پرواز غریبه نیز ، باز شود ...
بی نهایت سپاسگزارم که آمادگی خویش را در کمک و یاریم اعلام نمودید . قطعا حضور شما و نفس گرم و صمیمی تان ، راهگشا و رهنمایی مطمئن ، برای حقیر و سایر دوستان خواهد بود . همچنین از اینکه غریبه را محرم دانستید و آی دیه خود را برایم به یادگار گذاشتید ، صمیمانه قدردانی مینمایم .
همواره چشمان غریبه ، میزبان قدوم سبز و پربرکت شما خواهد بود . تنها امیدوارم که افتخار دهید و لیاقت میزبانی خویش را از من مگیرد ، چرا که سلب توفیق دردناکی خواهد بود ...
بارالهی ، این چه قدرتیست در نوشته های یاس که این چنین فضای کلبه ی من را عطراگین نموده است ؟!.....
یا حق
یاسی
میگما تو این همه ذوق رو از کجا میاری
پیشم بیا
اون سایت قبلی رو هم دات کام کردم
محمد علایی
موفق باشی
قلمت جادو میکنه
تو همان چیزی هستی که میخواهی باشی..........
سلام
ما با گفته هایمان فقط حرف دل می رسانیم . دعایمام این است که عمل کننده باشیم .
اجتماع ما را غزق می کنند .
نامردمان آلودیمان............ فرار : دیگر جایی نیست
کور بودن و کر شدن دیوانگی می آورد
تحمل : نمی دانم شما چگونه می کنید
پس باید فریاد زد و نالید و خواست که خدایا به دادمان برس
گفتن از این حرفها نا امیدی نیست فقط دانستن هست
باید بیاموزیم و آموزنده باشیم
امید دارم به روزی که ما همان راست کردار ها باشیم که می خواستیم
شاد باشی
یا حق
سلام و عرض ادب
نمیدونم با این دل بی در و پیکر غریبه چه کنم ؟ نمیدونم چرا هیچ وقت نمیتونه بیاد و مثل بچه آدم بنویسه : انتخاب خوبی بود ، زیبا بود ، قشنگ بود و یا ...
همیشه ی خدا باید چند روزی وقت صرف کنه تا بخونه ، بعدش تحلیل کنه و نقد و بررسی های لازم رو انجام بده و سرانجام اگر نکتۀ قابل توجهی جهت ارائه داشت ؛ به عنوان یک کامنت ، خدمت صاحب خونه تقدیم کنه (!)
هر چند که در ظاهر ، خیلی خوب به نظر میرسه اما مشکلی در باطنش نهفته است که به شکل صرف وقت ، جهت پیدا کردن مطلبی در خور و مناسب نمود میکنه . امیدوارم که این خصلت بد غریبه ، شما رو آزار نده و یا اینکه خدایی نکرده ، فکر نکنید که غریبه در بعد کامنت گذاشتن کوتاهی میکنه ...
یا حق
سلام
شعر های زیبایی بود
به ما هم سر بزن خوشحال می شیم
سلام عزیزم وبلاگ خوشگلی داری خیلی لذت بردم خوشحال میشم نظر نازت رو ببینم
پاینده باشی
. سخت است درد خود رااز دیگران شنیدن از عاشقی نگفتن از عشق دل بریدن سخت است از پرستو پرواز را گرفتن یک تکه از جهان را بر دوش خود کشیدن سخت است از ستاره با نور ماه گفتن از پود دل گسستن در تار دل تنیدن سخت است با شقایق از کوچ لاله گفتن با لاله ها نشستن با قاصدک پریدن سخت است مهربانی از اشنا ندیدن
بگذار عظمت در نگاه تو باشد نه بدانچه که بدان مینگری
سلام پرستو .. بازم قشنگ بود اما چرا دیگه به من سر نمیزنی ؟؟؟؟ من آپم .. خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی .
عالی بود
یاسی خیلی نازی
پریسا
سلام: وبلاگ خوبی داری .قلمت بیدار گر باد به من هم سری بزن خوشحال خواهم شدموفق و جاری باشی