*ارزش یک مرد به رنجهای بزرگی است که در زندگی متحمل شده است*
از خداوند خواستم تا غرور را از من بگیرد. گفت:« نه! بازگرفتن غرور کار من نیست..بلکه این تویی که باید آن را ترک کنی.»
گفتم پس کودکان و انسانهای معلول را شفا ببخش. گفت:« نه! روح کامل است و جسم زودگذر..مهم روح آنهاست برایم.»
خدایا به من شکیبایی عطا فرما. گفت:« نه! شکیبایی دستاورد رنج است..به کسی عطا نمیشود.آن را باید بدست آورد.»
پس به من سعادت ببخش ای بخشنده بزرگ. گفت:« نه! بازهم نه!خود باید متعالی شوی..اما تورا یاری میدهم تا به ثمر بنشینی.» آرام نگاهش کردم.اشکهایم را با نورش پاک میکرد اما صورتم نمیسوخت.فرشته ها بال میزدند..آنها هم آرام و بیصدا.یکی با موهایم بازی میکرد و دیگری بر گونه هایم بوسه میزد. یکی تار میزد و دیگری یاسها را از روی پیراهن سپیدم گلچین میکرد.شکی نبود.این نور عظیم و مهربان خدا بود.پس چرا همه اش «نه» میگفت.
شاید من در خواستهایم دقت نکرده بودم؟! ـــ آه...خـــــــــــــــداونــــــــــــــــدا؟
در تمامی محیط قاصدکها رقصیدند.پیچکها دور ستونهای عظیم پیچیدند و پاکی با تمامی پاکی و زیباییش بر روح باد حاکم شد. از تو میخواهم مرا کمک و یاری دهی تا دیگران را به همان اندازه که مرا دوست داری..دوست بدارم. لبخندی زد و گفت:«هـــــــــان! بلاخره قضیه را دریافتی.هر کس باید با تمام قوتش مردم را دوست بدارد.باشد کمکت میکنم..اما بدان اگر هر انسان میدانست که چه قدر دوستش دارم..در دم جان میداد.دوست داشتن زیباترین حس است و پاکترین و مقدس ترین باور.» *
از او خواستم تا که به من نیرو دهد...مشکلات را در مقابل گامهایم نهاد تا قدرتمندتر شوم. *از او حکمت خواستم...مسئله داد و مسئله.تا راه حل کردن و جوابشان را خود بیابم. *از او شهامت خواستم...خطی را در مقابم قرار داد و گفت برو در راه..ببین میتوانی؟ *از او عشق خواستم...انسانهای دردمند و محتاج را در سر راهم قرار داد تا کمک رسانم بدانها. *از او کمکی بزرگ خواستم...بخشش خواستم...به من فرصت داد. *از او همراهی پایدار خواستم...او را با حالتی خاص نشانم داد.« تنهاست.با او باش اگر میتوانی. با تو میماند زیرا که روزی به تمامیت پی میبرد و برتو وعشقت تکیه میکند.همراهی دشوار است فراموش مکن.اما میتوانی.نگاهش کن!حال برو و در مسیر درست گام بگذار.»
بر او نگریستم.خسته . تنها.بر خدا خندیدم.کمکم میکنی. میدانم. **هیچیک از خواسته هایم را دریافت نکردم اما بدان چه نیاز داشتم رسیدم.تمامی بودن را آرام فهمیدم.همه چیز از آن ماست اگر خود بخواهیم.تنها ما هستیم که میتوانیم تک تک لحظه ها را از آن خود کنیم.زندگیمان..حال و آیندیمان را زیبا و دوست داشتنی بسازیم.و خواستار آن باشیم که روح پروردگار یکتا در تمامی آنها موج بزند. **
بیشتر انسانها همانقدر شادند که تصمیم میگیرند و میخواهند که باشند.
خواستار شاد بودن و زیبایی تک تک گامهای زندگیتان هستم.
با همراهان خود بمانید.دوستانتان را دوست بدارید.ارزش هر چیز را درک کنید و زندگی را باور.میتوانیم خوشبخت باشیم و بمانیم اگر خود بخواهیم.حتی با یک دست لباس خاکی و یک چتر بسته هم میتوان خوشبخت و شاد بود.باور کنید.
«یاس سفید»
امیدوارم همیشه به یاد او باشی و پروردگارت هم به یادت.
بدون که ما همه وقتی میایم اینجا دلامون باز میشه.توی این
ماه هم خوب روحیه دادی. ازت ممنونم.
موفق باشی.یادم دادی با خدا چه طوری حرف بزنم.
سلام
خدا رو شکر می کنم و به شما تبریک می گم .
سربلند بمونی و ایرونی .
سلام سلامو هزاران سلام فقط می توانم بکم خیلی خوب .وعالی نوشتی و از خدا میخام که همیشه موفق باشی
سلام دوست عزیزم.
خدا که خیلی دوست داره.خودت میدونی.
وقتی ازش خالصانه چیری رو بخوای ،مطمئن باش حتما بهت میده.
وقتی دست نیاز به سمتش دراز میکنی ،دستت رو با مهربونی میگیره.اون دوست داره خیلی زیاد....
ارادتمند همیشگی..
نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زیبا و پر از حس
خوشگل بو د پرستو خانم.ما دوستت داریم.خدا هم دوستت داره.خوشا به حالت با این دلت .شاد باشی
عالی بود.
من همیشه با این دوست داشتن دیگران مشکل دارم. به خود خدا بعضی ها رو هر کاری بکنی نمی تونی دوست داشته باشی...
جایی خواندم : خوشبختی چیزی نیست که روزی زنگ در خانمان را بزند و به منزلمان بیاید !
با سلام و آرزوی توفیق
محبوبا!
زندگی زیباست و زیباتر آنگاه که فرمانبرداری تو کنیم. هر که فرمانبردار تو باشد، فرمانروای ملک و ملکوت است و هر کس عصیان و طغیان نمود، برده هوی و هوس است.
چه زیانکار است آنکه سرپیچی کند از فرمان تو، و گرفتارست آنکه تارک ترک بدیها باشد.
کسی که در قلمرو حاکمیت توست در امان خواهد ماند و آنکه این طاعت را نپذیرفت، از گزند هیچ آزاری در امان نخواهد ماند.
پس برای آسودگی از آزارهای دنیوی توفیقمان ده تا تنها فرمانبردار تو باشیم
شادی هدیه خداست
خدا جونم همه ی یاسهای سپید دنیا رو همیشه سپید نگه دار.
بنام اهورا مزدا
روح بزرگی داری دوست من انقدر بزرگ و دلنشین که دل غم زده من را برای مدتی ارام کرد.برایت بهترین ها را ارزو دارم.
بدرود
بابا مرسی مطلب رو برو.
دمت گرم.از اون باحال نویساییا.شاد باشی و چارقد به سر.
پرستوی نازم منم ممنون
راستی منم دوست دارم.
سلام
مثل همیشه عالی بید
salam webloge zibayi dari be man ham sari bezan bye
سلام شازده خانوم
خیلی مشتی و نوشتی
ای دوست با باده پرستی چه کنیم
هز عقل بپرسیم که مستی بکنیم
یک عمرخدا را ستودیم لیکن
یک لحظه بیا که بت پرستی بکنیم
حالا وقت بازی
یووووووو هووووووووووووو.التماس دعا.
یاس عزیزم. خیلی مهربونی. دوست داشتنت هم آسونه. ولی چه کنیم که همه رو دوست داشته باشیم؟
پست های قبلیت هم خیلی قشنگ بود.
بهت تبریک می گم برای نثر شیوات.
فدات
مینا