غریبه ای ندیده که دوستم شد...

*لحظه ای پاک وبزرگ دل به دریا زد و رفت       پای پرواز بلند دل به صحرا زد و رفت*
امروز می خوام از یه غریبه بگم..غریبه ای که هرروز داره برام آشناتر میشه..چراکه کم کم دارم
خودم رو توش پیدا میکنم...دارم میفهمم یه انسان تا چه حد میتونه دل سنگیش رو سنگی
نگه داره..چه جوری میتونه از خودش یه آدم دیگه بسازه..!یه آدم بی احساس..یه آدم سرد..
خشن..مبارز..ایستاده و در ستیز با عشق..بی خیال و سرکش..مثل پرستویی بی آشیانه.ای کاش که میشد که سخن گفت...از تمامی آنچه که در دلم رو به نابودیست..از آسمان ابری چشمانی که هنوزسرسختانه دل به باران نمیدهند..از آن دیدگان سرکش..از آینده ..حال..ازایمان..ازاو..از خود...
از عشقی که میخواهد تنفر باشد..معشوقی که می خواهد دشمن باشد..نگاهی که آرزو دارد
کور باشد..و سرانجام قلبی که خواستار ایستادن است اما هنوز جسورانه می تپد.
داشتم از اون غریبه می گفتم باورت نمی شه چقدردوسش دارم!وچقدر بهش حسودیم میشه!
ای کاش که روزی من هم در محبت بمیرم..بااحساس..در عشق.در آغوش آنکه خالصانه
دوستم دارد.آنوقت من هم قصه ای زیبا خواهم شد.خاطره ای قابل لمس.من این غریبه رو تاحالا
ندیدم و نخواهم دید..اما دیروز دیدیمش..در یک نگاه..نگاه او.. برای اولین و اخرین بار.انعکاس
چهره ای که اورا ملتمسانه می نگریست!ای کاش که میتوانستم انچه را کنم که آن غریبه کردورفت..ای کاش میماندی..مگربرای دیدار پروردگار دیر میشد؟اما تو رفتی و من در آینده اش
ماندم ..دریغاکه من یک مسافرم..مسافری تنهاکه تنهاخودمیدانم که کیستم.تنهایم!پس کجایی؟
کمکم کن!تو خود خواستی تا من به جایگاهت تکیه زنم..اما میدانم که هنوز آن نیستم
که تو میخواهی..که او میخواهد..حکایت غریبی است!!زمانی توبودی..حالی که من هستم..
و آیا در آینده کسی خواهد توانست که گامش را بر ردپای مابگذارد؟
امااین حقیقتیست که آنکه به عشق تظاهرمیکندیا فرار....زودتر از عشاق حقیقی به مقصدمیرسد...ایمان داشته باش عاشق باش و بتاز...موفق باشی.
                      
نظرات 9 + ارسال نظر
نازنین پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:26 ب.ظ http://naz.blogsky.com

خیلی قشنگ بود

ساشا پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:47 ب.ظ

چرا به خودت دروغگو می‌گی پرنده مهاجر

آواره پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:23 ب.ظ

قرار به تقلب نبودا
حالا چون پرستوی دوست دارم ميگذرم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:13 ب.ظ

نه عکس به مطلب نمياد

رحیم جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:25 ق.ظ

خیلی جالب پرستو خانم
مطالب تکراریه اصلاح کن

سلام شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ

عکس که خوبه
تو چرا اسمت رو نمیگی دو تا بالایی من
مطلب فوق العاده بود
خسته نباشی

هی دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:17 ب.ظ

توپ توپ بود

امیر جون جمعه 13 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:53 ب.ظ

heeeeeeeeeeeeey

[ بدون نام ] شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:00 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد